دانشمند، دانشمند نمی شود، تا اینکه . . . در برابر دانشش چیزی از کالای پست دنیا نگیرد . [امام علی علیه السلام]
عرشیات
حکایت پادشاه جهود و(52)
یکشنبه 92 شهریور 3 , ساعت 11:46 صبح  

کشتن وزیر خویشتن را در خلوت    ‏

( 667)بعد از آن چل روز دیگر در ببست

 

خویش کشت و از وجود خود برست

( 668)چون که خلق از مرگ او آگاه شد

 

بر سر گورش قیامت‏گاه شد

( 669)خلق چندان جمع شد بر گور او

 

موکنان جامه دران در شور او

( 670)کان عدد را هم خدا داند شمرد

 

از عرب وز ترک و از رومى و کرد

( 671) خاک او کردند بر سرهاى خویش

 

درد او دیدند درمان جاى خویش

( 672) آن خلایق بر سر گورش مَهى

 

کرده خون را از دو چشم خود رهى

 

خویش کشت: یعنی خود کشی کرد.

از وجود خود برست: یعنی ازخودش راحت شد.

موکنان: یعنی موی سر وریش خود را کندن.

درد او دیدند درمان جاى خویش: یعنی درد ِازدست داد ِاو چنان سراپای وجودشان را گرفت که دردهای خود را فراموش کردند وگویی دردهای خودشان درمان یافته است.

رهی: یعنی روان وسرازیر، در راه افتاده.

  ( 667) وزیر چهل روز دیگر در خلوت مانده و بعد خودکشى کرده از دست خود راحت شد.( 668) وقتى مردم از مرگ او آگاه شدند در سر قبرش قیامت بپا شد.( 669) بقدرى جمعیت در اطراف قبر او گرد آمده شور و غوغا بپا کرده موى سر و ریش خود را کنده جامه‏ها دریدند که.( 670) شماره آنها را خدا مى‏داند و در میان آنها از عرب و ترک و رومى و کرد و از هر قومى دیده مى‏شد.( 671) همه خاک گور او را بر سر ریخته و درد و غم دورى او را دواى خود تصور مى‏کردند. ( 672) و بر خاک قبر او عوض اشک خون از دیده جارى مى‏ساختند.

طلب کردن امّت ِعیسی علیه السّلام – از امرا که : ولی عهد از شما کدام است؟ 

          

( 673) بعد ِماهى، خلق گفتند اى مهان

 

از امیران کیست بر جایش نشان

( 674) تا به جاى او شناسیمش امام

 

دست و دامن را بدست او دهیم

( 675)چون که شد خورشید و ما را کرد داغ

 

چاره نبود بر مقامش از چراغ

( 676) چون که شد از پیش دیده وصل یار

 

نایبى باید از او مان یادگار

   ‏

نشان: علامت، ظاهرا، بمعنى نشانده و گمارده.

امام: مطابق قواعد زبان عربى هر گاه پیش از الف کسره واقع شود فتحه‏ى قبل از الف متمایل بکسره و الف نزدیک به یا و شبیه به یاء مجهول در پارسى تلفظ مى‏شود،و این عمل را «اماله» مى‏گویند، بنا بر همین قاعده مولانا (امام) را با (دهیم) قافیه کرده وباید« امیم» خوانده شود.

دست و دامن بدست کسى دادن: به کنایه، تسلیم شدن، شاید بیعت کردن مطابق رسوم صوفیه که پس از وفات شیخ نسبت بجانشین او تجدید بیعت مى‏کنند، این عمل را صوفیان (بیعت ولویه) مى‏نامند.

نایبى باید از او مان یادگار: به اعتقاد هم? سلسه های صوفیه هیچ سالکی بدون ارشاد ورهنمایی پیر به وصال حقیقت نمی رسد. البته اویسان درهم? موارد وجود پیر را ضرور نمی دانند ومعتقدند که همت مردان حق بدون رابط? مستقیم هم می تواند موجب هدایت شود.

   ( 673) بعد از یک ماه مردم بزبان آمده مى‏پرسیدند که بجاى او چه کسى از امیران خواهد نشست.( 674) تا ما او را پیشواى خود شناخته کار ما بوسیله او بانجام رسد. و همه بخدمت او کمر بسته بفرمان او گردن نهاده دامان او را گرفته دست بدست او نهیم. ( 675) (در اینجا مولوى از قصه صرف نظر کرده غیبت ولى و لزوم جانشین را بعد از او شرح مى‏نماید) چون آفتاب نهان شد و ما را از غیبت خود داغدار نمود چاره‏اى نیست جز آن که چراغى بجاى او بر ما بتابد.( 676) چون روى یار از دیده‏ها نهان شد نایبى باید که یادگار او باشد.

 استاد فروزانفر درشرح وتفسیر این ابیات چنین می گوید: مقصود ازین تشبیه و تمثیل اینست که سلوک راه حق و طى طریق بدون راهبر و پیرى میسر نیست، و آن یکى از اصول مهم بلکه پایه‏ى اصلى تصوف است زیرا جهت امتیاز پیران طریقت با علماء ظاهر از همین نقطه پدید مى‏آید که علماء ظاهر دانستن احکام و مبانى شریعت را براى وصول بکمال و حصول سعادت کافى مى‏دانند و صوفیان بر خلاف ایشان معتقداند که هر کس دست بدامان پیرى نزند و از او آداب حضرت را نیاموزد هرگز روى فلاح و رستگارى نخواهد دید[1] .  بنا بر این هر گاه پیرى از میان رفت بناچار دیگرى باید بجاى او بنشیند و مریدان را دستگیرى کند این اصل اکنون مورد اتفاق همه‏ى سلاسل فقر است و دیر است تا آن را اصلى واجب و لازم و غیر قابل عدول مى‏شناسند و لیکن بعضى از مشایخ صوفیه گفته‏اند که شیخ بر دو نوع است یکى شیخ تعلیم و دیگرى شیخ تربیت. شیخ تعلیم آنست که اصول طریقت را بمرید مى‏آموزد و وجود او ضرورى است، شیخ تربیت آنست که اعمال مرید را زیر نظر مى‏گیرد و در مراحل مختلف وظایف او را معین مى‏کند و این چنین کس وجودش ضرورت ندارد و هر گاه مرید هوشیار و خردمند باشد از روى آن چه آموخته است مى‏تواند بکمال نائل آید هر چند که با وجود شیخ مربى راه آسان تر و خطر کمتر است.[2] در ردّ این سخن استاد می فرماید: این عقیده که ابن عباد اظهار مى‏دارد چندان درست بنظر نمى‏آید از آن جهت که ابواب معاملات و اصول مجاهدات مانند نسخه‏هاى علاج و درمان است که اطبا به بیماران مى‏دهند و یا آن که در کتب دارو شناسى ثبت و ضبط مى‏کنند و هرگز پیش از تشخیص مرض و آزمایشهاى دقیق، آن داروها را تجویز نمى‏کنند پس در امراض روحانى هم تشخیص مرض بر شروع معالجه باید مقدم باشد و طبیبى باید که امراض روح و راه درمان آنها را بشناسد و بحیلت تجربت آراسته باشد و طى طریق غیب و حقیقت، از روى کتب فقه و اخلاق چنانست که ما از روى کتب دارو شناسى بمعالجه‏ى خود یا دیگران بپردازیم علاوه بر آن که هر دارویى براى هر گونه مرض نیست و تشخیص مقدار استعمال آن نسبت بحالت مزاجى و سنین عمر و شدت و ضعف مرض تفاوت دارد و اینها را طبیب مجرب تواند دانست همچنین هر یک از انواع معاملات و مجاهدات داروى نوعى از امراض باطنى است و بدون شناسایى احوال بیمار و بیمارى، قیام بدانها هیچ فایده‏اى نمى‏بخشد و ما مى‏دانیم و از حکایات پیران مى‏توانیم دریابیم که ایشان کسى را که رنجور غرور یا تکبر بوده بنحوى خاص متنبه مى‏ساخته‏اند و مردم مال دوست و جاه پرست را هر یک بنوعى دیگر و وظایف مخصوص به اصلاح مى‏آورده‏اند و این راهها پیش ایشان روشن بوده است، ازین بگذریم که هواى نفس و آرزو همیشه در کمین است و نمى‏گذارد که انسان بدان چه مى‏داند عمل کند و گاهى نیز چنان پرده بر روى معلومات و تجارب وى مى‏کشد که پندارى هرگز بدانها آشنایى نداشته است و بنا بر آن چه گفتیم نظر مولانا بحقیقت نزدیک تر است از تصور ابن عباد.



[1]   - رساله‏ى قشیریه، چاپ مصر، ص 181

[2]   - (الرسائل الصغرى، طبع بیروت، ص 108- 106، 130- 127، این رسائل نوشته‏ى ابو عبد الله محمد بن عباد نفرى است از مشایخ مغرب، متوفى 792)


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 295 بازدید
بازدید دیروز: 436 بازدید
بازدید کل: 1405784 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]